راننده‌ای که با حزن و اندوه محرمی، خودرو خود را به تاکسی صلواتی تبدیل کرد

خبرنگار علی گلچین: با توجه به اهمیت ماه محرم و صفر میان مردم و اعتقادات بالایی که اکثر مردم نسبت به ادای نذر و نیاز در راه اهل بیت دارند و هر کسی به نوبه خود این سنت را گرامی می‌دارد با خبر شدیم راننده‌ای حدوداً ۴۵ ساله در کازرون خودرو شخصی خود را در چند روز از ایام محرم تبدیل به تاکسی صلواتی نموده است.
در شب ساعت ۱ بامداد بود در مسیر این تاکسی واقع در میدان شهدا در قالب مسافر مستقر شدم تا این عمل خداپسندانه را از نزدیک مشاهده کنم و بتوانم گفت‌وگویی با این فرد خیر و دوست‌دار اهل بیت داشته باشم.
ساعات ۱٫۱۵ دقیقه شد و این خودرو پراید از راه رسید که من هم دست بلند کردم و این راننده ایستاد تا من را سوار کند و با روی و استقبال حسینی مرا مورد استقبال قرار داد.


در ماشینش که نشستم نوایی از نواهای محرم به صورت ملایم باز بود و این فرد گفت که به کجا می‌روید که من هم خودم را خبرنگار معرفی کردم و گفتم که در صورت تمایل با شما گفت‌وگویی کوتاه داشته باشم. البته این راننده خیر قبول کرد و فقط از من خبرنگار خواهش کرد که از ذکر نامش خودداری شود.
جزئیات این عمل خداپسندانه را از ایشان سؤال کردم که در جواب مطرح کرد: شغلش را کمک راننده اتوبوس، راننده و حتی کارگر کارواشی در طول مدت زمان عمرش معرفی کرد و گفت که مدت ۱۰ سال بود اقدام به برپایی ایستگاه صلواتی توزیع شربت می‌نمودم که متأسفانه به دلیل وجود برخی مشکلات اقتصادی موفق به ادای نذرم تا حدود ۲ سال نشدم، بسیار ناراحت بودم که چرا نتوانسته‌ام این نذز را ادا کنم که نهایتاً به فکر افتادم جهت امرار و معاش خود و خانواده‌ام اقدام به خرید یک دستگاه پراید کنم و به عنوان راننده در آژانس فعالیت کنم. این راننده همچنان عنوان داشت: خوشبختانه به پیشنهاد خودم و ارائه نظر به خانواده‌ام در خصوص اینکه جهت ادای نذرم دو روز از دهه اول محرم را ماشین را به صورت تاکسی صلواتی ویژه عزاداران تبدیل کنم با موافقت روبه‌رو شدم و نهایتاً در شب تاسوعا، روز تاسوعا، شب عاشورا و روز عاشورا موفق شدم عزاداران حسینی را تا هر ساعتی که در خیابان بودند جابه جا کنم. من در گوشه‌ای از این راننده سؤال کردم که وقتی مسافران را سوار می‌کنی برخورد مردم چگونه است که راننده گفت: چندین مسافر سوار کرده‌ام و سخنان و حرف‌های زیادی چه خوب و چه بد از همه شنیده‌ام، ولی در سخنان خوب مردم که می‌گفتند خدا پدر و مادرش را بیامرزد بسیار خوشحال می‌شدم به طوری که یک نفر از مسافران به من گفت شما اگر۵۰ دیگ برنج نذری درست می‌کردی و توزیع می‌نمودی ثوابش بیشتر از جابه‌جایی عزاداران حسینی است.
راننده دلسوخته در گوشه‌ای دیگر از گفت‌وگوی خود عنوان داشت که امسال را برای اولین‌بار اقدام کردم و انشاالله در صورتی که در زندگیم موفق‌تر شوم در سال‌های آتی روزهایش را همراه با رانندگانی دیگر در قالب گسترده‌تری افزایش خواهم داد.
این راننده علت اصلی کار خود را اینچنین عنوان کرد: که اولاً رضای خداوند و دوم اینکه در شب تاکسی فعالیت کمتری دارند و تا زمانی که مسافر باشد آن‌ها را چه در شهر و چه در روستا جابه‌جا می‌کنم و دوست دارم که این فرهنگ تبدیل به یک سنت حسنه در میان مردم شود و بر این باورم که هیچ‌گاه این‌عمل خداپسندانه آن هم در راه امام حسین‌(ع) بدون اجر و مزد نخواهد بود.
در گوشه دیگر از راننده سؤال کردم که دارای چند فرزندی؟ آن هم گفت دو فرزند یکی پسر و دیگری دختر.
در پایان راننده چون مسافر می‌خواست جابه جا کند و ماهم قصد مزاحمتش را نداشتیم در چندین کلام خلاصه شده چنین دعا کرد: سلامتی و شفای عاجل همه مریضان، بر آورده شدن حاجات‌شان و اینکه هر کس قدمی در راه سرور و سالار شهیدان بر دارد مطمئناً از همه چیز بی‌نیاز خواهد ماند.
ما هم در پایان گفت‌وگوی‌مان هر چند که کوتاه بود فقط سؤال کردم که نامت چیست؟
آن هم در جواب گفت می‌توانی عباس صدایم کنی.
وقتی نام عباس را شنیدم عظمت کربلا را با وجود عباس نام‌هایی همچون این راننده گمنام بیشتر درک کردم. به طوری که اصرار خودش چنین بود که نمی‌خواهم نامم فاش شود تا لذت و اجرش بیشتر باشد.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *